متن واژه |
معنی واژه |
Mix , Mixed Voice , Mixing |
ترکیب های صوتی بخصوصی است که ازطریق دو یا چند حفره ی تشدید کننده تشکیل شده است. انواع مختلف آن عبارت است از: میکس سر(Head Mix)، میکس سینه(Chest Mix)، میکس فارینجیل (Pharyngeal Mix)، میکس سبک (Light Mix)، میکس سنگین (Hard Mix)و …همچنین صدای میکس بعنوان صدای میانی و یا میکس کردن نیز معرفی می شود. |
COORDINATION |
به هم فشرده نگه داشتن تارهای صوتی در طول محدوده ی صدای سینه تا محدوده ی صدای سر و بالاتر از آن را هماهنگی(Coordination) می گویند. |
COMPRESSION |
متعادل کردن فشار بروی تارهای صوتی و جریان هوا را فشرده سازی (Compression)می گویند. در واقع زمان زیادی سپری می شود تا خواننده بتواند به آزادی صدایش دست پیدا کند که این امر از طریق تعادل بروی فشرده سازی (Balanced Compression) امکان پذیر خواهد بود. |
WHISTLE REGISTER |
بالاترین محدوده صوتی (Register)، صدای سوت است که در واقع گسترش دادن صدای سر به محدوده صدای نازک سوت مانند ی است که در این وضعیت حدود دوسوم طول تارهای صوتی زیپ می شوند و تنها یک سوم و گاهی یک چهارم طول تارها برای ارتعاش آزاد هستند که سطح کوچک مرتعش شونده باعث تولید این صدای نازک(Whistle) می شود. |
WARM UP / WARMUP |
مجموعه تمرین هایی ست که به منظور آماده کردن ماهیچه ها برای آوازخواندن به کار برده می شود.در مورد آواز خواندن، گرم کردن، مجموعه تمرین هایی است که برای بیدار کردن صدا انجام می شود که شامل فعالیت هایی نظیر کشش و به کار گرفتن تار های صوتی است. |
|
فضای بازی که بالا و پشت بینی قرار دارد . وظیفه ابتدایی حفره های بینی تهویه هوایی است که در طی فرایند دم و بازدم وارد آن می شود بدون آنکه نقشی به عنوان تشدید دهنده داشته باشد.اگرچه هنگامی که در محدوده صدای سر (Pure Head ) آواز می خوانیم لرزش شدیدی در حفره بینی حس می شود ولی حفره بینی نقش تشدید کنندگی را می تواند در امتداد فارینکس(محدوده صدای فارنیجیل) پیدا کند نه بخودی خود. این احساس زمانی ایجاد می شد که صامت های مرتبط با بینی مانند M ‘N’ NG ویا خواندن در محدوده فارینجیل را داشته باشیم . |
NASAL CAVITY |
|
CONNECTION |
در آواز خواندن نداشتن هیچگونه شکست در محدوده صدا و بسته نگه داشتن تارهای صوتی در امتداد صدا را اتصال (CONNECTION) می گویند. در واقع کانکشن زمانی وجود دارد که هیچ گونه شکستی در تغییر مصوت ها ویا اجرای هر گونه (Quick Fixes ) وجود نداشته باشد . هنگامی که صدا طوری تعلیم دیده باشد که بتواند بدون هیچگونه شکستی از میان پل ها (Bridges ) مانور بدهد و انتقال آن بدون کوچکترین اختلالی صورت گیرد کانکشن صحیح بر قرار شده است . |
Quick Fixes : تکنیک هایی که موجب سرعت بخشیدن به تثبیت صدا می شود |
ADDUCTION |
به فرایندی که دو قسمت بدن را به سمت مرکز بدن می آورد، اداکشن می گویند. اداکشن در آواز خواندن به معنی رساندن تارهای صوتی به یکدیگر به منظور به ارتعاش در آوردن و آوا سازی است. اصلی ترین اداکشن (نزدیک شدن تارها) در روند آواز در عضلات جانبی کریکوریتنوید (Cricoarytenoid) اتفاق می افتد. |
CONSONANT |
آوا یا حرفی است که از طریق زبان، لب یا دندان مانع جریان هوا می شود و آن را متوقف می کند. هرگونه آوایی به غیر از مصوت ها را کانسیننت می گویند. |
HYPO PHONATION |
هنگامیکه تارهای صوتی به طور کامل بسته نمی شود، یک صدای بلند همراه با نفس و هوا ایجاد می شود. که با وجود اینکه این صدا ارزش هنری می تواند داشته باشد اما نشانه ای از تار های صوتی ضعیف یا آسیب دیده است. هنگامیکه که یک خواننده ندول (نوعی بیماری) داشته باشد، برای ایجاد کردن یک صدای سالم ناتوان می شود ، زیرا ندول (گره ) مانع بسته شدن تارهای صوتی می شود. |
ARYTENOID MUSCLES |
که به عنوان ماهیچه نزدیک کننده (Adductor) متراکم کننده و فشرده کننده نیز معرفی می شود. کار آن نزدیک کردن لبه های تار های صوتی به یکدیگر است. بیشترین کمک را در بالاترین محدوده میکند اما در بقیه قسمت ها نیز کاربرد دارد. |
CHEST RESONANCE |
عبارتی است که برای توصیف طنین صدایی که از سینه به وجود میاید مورد استفاده قرار می گیرد. از لحاظ فنی صدا در درون سینه تشدید نمی شود زیرا سینه در پایین تار های صوتی که صدا را تولید میکنند، قرار دارد. اما هنگامی که آواخوانی در محدوده های بم انجام می شود، لرزش های ریزی در حفره های سینه به وجود میاید. زمانی که از سینه حرف زده می شود یا آواز خوانده می شود، صدا در داخل جناغ سینه و خارج حفره های دهان طنین می اندازد. |
EDGE MUSCLES |
هنگامی که صدایی تولید می کنیم لبه های داخلی تارهای صوتی متراکم و فشرده می شوند. ارتعاش تارهای صوتی ابتدا از لبه های داخلی آغاز می شود و سپس با به کارگیری از ماهیچه های دیگر، جریان هوا و فشار بیشتری را ایجاد میکنند. بسته شدن تار های صوتی از ماهیچه های لبه تار های صوتی شروع می شود . هر چقدر لبه ها ضعیف تر باشد، صدا ضعیف تر و هوادار تر است. |
EPIGLOTTIS |
غضروف نرمی که در بالای حنجره قرار دارد. این غضروف در طول آواز خواندن یا نفس کشیدن کج باقی می ماند. هنگام قورت دادن غذا، حنجره بالا می رود و اپی گلوت پایین میاید تا قسمت بالای حنجره را ببندد که غذا یا آب وارد حنجره نشود. |
FALSETTO |
فالستو محدوده ای از صدا است که بسیار بحث بر انگیز است . رنگ آن شبیه صدای سبک خانم ها یا صدای سر در آواز کلاسیک است و در آقایان گاهی اوقات با صدای سر اشتباه گرفته می شود. صدای فالستو یک آوای همراه با نفس است که در هر محدوده صدایی برای آقایان و خانم ها اتفاق می افتد. نداشتن قدرت کافی و نتیجه ی آن دور بودن تارهای صوتی باعث ایجاد صدای فالستو است. |
HIGH C |
C6 ششمین نت دو در پیانو محسوب می شود. این نت بالایی است که خواننده های سوپرانو مایل رسیدن به آن هستند |
صدای بالای خانم ها را Female High C) C6) و صدای بالای آقایان را یک اکتاوپایین تر Male High C) C5 ) میگویند. |
DIGASTRIC MUSCLE |
در زیر فک ( غبغب ) قرار دارد. کارکرد آن ارتباطی با ساختن آوا ندارد، بلکه برعکس آن را متوقف می کند . در واقع این ماهیچه همان عضله بیرونی حنجره است که برای قورت دادن استفاده می شود. عدم انقباض این عضله نقش کلیدی در اجازه دادن به حنجره برای انجام وظایف خود دارد که نتیجه ی آن آزادی صدای خواننده است . |
SPINAL CORD |
طنابی که از بافت های عصبی لوله مانند بلند و باریک ساخته شده که از سلول هایی که از مغذ امتداد میابند محافظت می کند. مغذ و نخاع به همراه یکدیگر سیستم عصبی مرکزی را تشکیل می دهند. در رفتگی نسبی یا انحراف جزیی ستون مهره ها، به طور چشمگیری در خواندن تاثیر می گذارد. |
DICTION |
فن بیان در واقع پارامتر مهمی در آواز خواندن است که به خواننده کمک می کند تا بین آواز و استایل و حالت هنرمندانه مرتبط با آهنگش ارتباط برقرار کند. |
DIAPHRAGM |
بافت عضلانی و غشا مانندی که شکم و شش ها را از یکدیگر جدا می کند و در نفس کشیدن کاربرد دارد. از آنجاییکه برای خواننده ها به شکل اغراق آمیزی از اهمیت دیافراگم برای خوب خواندن گفته شده است، “تمرین های شدید و سختی” برای درست به کار گیری آن انجام می شود که اغلب تاثیرات منفی برای هنرجویان به همراه آورده است . |
HYPER PHONATION |
متراکم سازی بیش از حد تار های صوتی است که موجب صدایی پر تنش می شود.در این حالت صدایی که تولید می شود به جای اینکه ویبراتوی روان و آزادی داشته باشد، یک ویبراتوی متزلزل و ضعیف دارد، مگر اینکه حنجره پایین باشد. سپس یک صدای تیره و بزرگی تولید می شود. در این حالت بافت های ماهیچه ای بیشتری به فعالیت در می آیند که در صورتی که به طور مختصر انجام شود، می تواند برای قوی تر کردن تار های صوتی مفید باشد. آواهایی مانند گاگ باب |
RESONANCE |
انتقال ارتعاش از یک شی به شی دیگر را طنین (رزونانس) می گویند. در آواز خواندن، به معنی انتقال ارتعاش به کمک تارهای صوتی به قسمت بالایی دستگاه تنفسی است. |
BELTING |
در مواقعی استفاده می شود که خواننده در محدوده ی بالای صدای سینه با آوایی هیجانی، قدرتمند و صدایی رو به جلو آواز می خواند. در گذشته ترکیب صدای سر و سینه را که با فارینجیل تقویت می شد را بلتینگ می نامیدند این اصطلاح بیشتر در تئاترهای موزیکال و موسیقی پاپ استفاده می شود. گاهی اوقات به اشتباه برای فردی استفاده میشود که صدای سینه خود را به طرز خطرناکی، بالاتر از پل اول بالا می کشد بدون آنکه از تشدید سر استفاده کند. |
THYROID CARTILAGE |
با اسم مستعار سیب گلو شناخته می شودکه در واقع غضروف بیرون زده ای است که حنجره را نشان می دهد. تارهای صوتی پشت غضروف تیروئید به صورت افقی قرار گرفته اند. ارتفاع حنجره، ارتفاع تار های صوتی را نمایش می دهد. برای پیدا کردن “سیب گلو “، انگشتان خود را در بالای گردن خود، پایین چانه قرار دهید. انشگتان خود را به آهستگی پایین بیاورید تا زمانی که یک شکاف v شکل حس کنید، که این همان “سیب گلو” است. |
RANGE |
از کمترین تا بیشترین نت هایی که یک ساز یا یک صدا قادر به اجرای آنها می باشد. |
HEAD RESONANCE |
زمانیکه صدای سر به درستی اجرا می شود رزونانس آن آشکارا احساس می شود .زمانی که با صدای سر می خوانیم لرزش هایی در بینی و حفره های سینوسی ایجاد میشود برای درک این موضوع همین لحظه صدای رو به پایین و آژیر مانندی را تقلید کنید. می توانید با گذاشتن کف دست در بالای سر، لرزش هایی را حس کنید. |
HARD PALATE |
قسمت جلویی سقف دهان که دهان و سوارخ های بینی را از یکدیگر جدا می کند. از یک چارچوب استخوانی که با غشا پوشیده شده، تشکیل شده است. |
HEAD VOICE |
محدوده ی بالای صدای انسان است که لرزش آن در سر و سوراخ های بینی حس می شود. در این محدوده، نصف طول تارهای صوتی زیپ شده است که نصف آزاد آن صدایی با رنگی سبک ایجاد می کند. معمولا این محدوده مربوط به خواننده های سوپرانو می باشد اما توسط سایر خواننده ها نیز میتواند اجرا شود. جایگاه صدای سر بالای صدای سینه و صدای میانی و پایین تر از محدوده ی صدای سوت قرار دارد . در حقیقت صدای سر، صدای میکس را آزاد می کند. |
VOCAL HYPERFUNCTION |
نوعی تنش عضلانی است که موجب اختلالات صوتی می شود.زمانی که بیش از اندازه بروی ماهیچه های مرتبط با آواز فشار وارد شود صدایی نخراشیده توام با کنترلی ضعیف و لرزش هایی نا منظم ایجاد می شود که نتیجه آن التهاب و خستگی تارهای صوتی می باشد. |
STACCATO |
به معنی کوتاه و منفصل است که در نت نگاری موسیقی با نقطه ای در بالا یا پایین نت، نشان داده می شود. استکاتو در تضاد با پیوستگی (Legato) می باشد. |
TRILL |
نوعی زینت در موسیقی است به وسیله تناوب سریع بین نت نوشته شده با نت مجاور آن بعنوان مثال : نیم پرده بالا یا پایین آن فرکانس. |
OCTAVE |
فاصله بین یک نت به نزدیک ترین نتی که با همان اسم نشان داده می شود که دقیقا 12 نیم پرده فاصله دارند. فرکانس نت بالاتر دو برابر فرکانس نت پایین تر است. |
LARYNX |
قسمتی از دستگاه تنفسی که بین فارینجیل و نای قرار دارد. که از دیواره غضروفی و عضلانی تشکیل شده است و در آنجا تارهای صوتی قرار گرفته اند. حنجره هنگام قورت دادن یا بلعیدن بالا می رود و هنگام خمیازه کشیدن پایین می رود. “سیب گلو” محل قرار گیری حنجره را مشخص می کند. |
TIMBRE |
با نام رنگ صدا نیز خوانده می شود. کیفیت ویژه صدای هر ساز یا صدای انسان که سبب تمایز آن از دیگری می شود. |
REGISTER |
بخشی از محدوده ی صدا یا ساز که با قسمت های دیگر آن فرق دارد. |
CHEST VOICE |
بطور کلی همان محدوده ی صدای صحبت کردن است که در درون حفره های سینه و درخارج حفره دهان طنین می اندازد. محدوده صدای سینه بالاتر ازVocal Fry و پایین تر از صدای سر قرار دارد و در واقع پایه و اساس قدرت در صدای میکس می باشد. |
CRICOID CARTILAGE |
مستقیما زیر حنجره و بالای نای قرار گرفته است. به همین خاطر تکیه گاه حنجره است. |
VIBRATO |
نوسان سریع فرکانس به کمی بالاتر یا پایین تر از فرکانس اصلی ویبراتو میگویند.ویبراتوی صحیح و متعادل نشان دهنده ی آزادی صداست. داشتن یک ویبراتوی سالم و زیبا شاخصه ای پر اهمیت در آواز است که می توان یاد گرفت. |
LEGATO |
نواختن یا آواز خواندن گروهی از نت ها به نرمی ومتصل ، بدون پرش های ناگهانی را لگاتو میگویند. لگاتو در تضاد با استکاتو قرار دارد. |
VOCAL CORDS |
دو نوار از بافت ماهیچه ای که در حنجره، بالای نای قرار گرفته است. تارهای صوتی هنگامی که صحبت نمی کنیم باز است که باعث می شود بتوانیم نفس بکشیم. در هنگام صحبت کردن، هوای داخل شش ها به سمت تارهای صوتی هل داده می شود که این امر باعث ارتعاش تارهای صوتی می شود. |
IMAGERY |
در رابطه با موسیقی زمانی استفاده می شود که استاد یا معلم موسیقی از توضیحات یا تصاویر تمثیلی استفاده می کند که به خواننده برای رسیدن به اهداف تعیین شده کمک می کند. زمان هایی استفاده می شود که توضیحات فنی ،کمکی به خواننده نمی کند. |
VOCAL REGISTER |
محدوده های صوتی توسط رنگ صدا و وضعیت طول تارها در حالی که هماهنگی لازم بین آنها وجود دارد مشخص می شود. این تعبیر با پل متفاوت است. در واقع ماهیچه های مشخصی باید هماهنگ عمل کنند تا انتقال صدا به سایر محدوده ها امکان پذیر باشد. تعداد محدوده های صوتی بحث برانگیز است، اما سیستم های آموزشی موفق پنج محدوده را بصورت قطعی و دو محدوده ی بحث برانگیز را معرفی میکنند. |
VOCAL COLOR |
در واقع همان رنگ یا لحن صدا است. کیفیت ویژه ای که برای هر صدا، منحصر به فرد می باشد. |
PLACEMENT |
در ارتباط با آواز به معنای جایگاه طنین صدا است. خواننده حرکت هر کدام از ماهیچه ها را به مرور با تمرین در هنگام خواندن احساس می کند و یاد می گیرد که به طور دقیق، کدام ماهیچه ها را میبایست برای تولید صدایی درست به حرکت درآورد . |
VOCAL FRY |
پایین ترین محدوده صداست . هنگامی که صدای سینه به سمت پایین گسترش داده می شود در نهایت به صدای وکال فرای میرسیم این صدا صدایی پایه نیز در نظر گرفته می شود. صدای وکال فرای به دلیل حرکت آهسته تارهای صوتی ایجاد می شود. هرچقدر فرکانس پایین تر باشد، لرزش کند تر است و هرچقدر که لرزش را بیشتر کنید و به تارها فشار بیشتری بیاورید، صدای وکال فرای را به سمت صدای سینه نزدیک می کنید. |
MIDDLE VOICE RESONANCE |
ترکیبی از صدای سر و صدای سینه که به همراه طنین در فارینجیل است. |
SLIDE |
انتقال آهسته و نرم از یک نت به نت دیگر، با نام های Portamento و Glissando نیز خوانده می شود. |
FULL VOICE |
آوایی کامل به گونه ای که تمام تارهای صوتی درگیر باشد و ویبره داشته باشد. |
MONOTONE |
کلمات و حرف هایی که در آواز خواندن، صدای آنها از لحاظ فرکانس و لحن تفاوتی نداشته باشد. برای شخصی تعریف می شود که توانایی تشخیص دادن یا ساختن فرکانس صحیح را هنگام خواندن نداشته باشد. |
PHARYNGEAL |
جایگاه فرمی از صداست که توسط فارینکس طنین میابد وموجب اتصال صدای سر و سینه میگردد. رنگ فارینجیل خصوصیاتی مشابه با صدای تودماغی ، شیپوری و نق نق کردن بچه ها را دارد و به طور گسترده در صدای میکس استفاده می شود. |
MIDDLE VOICE |
تداخل صدای سر و صدای سینه را، صدای میانی می گویند. قسمتی از محدوده صدا که بین صدای سر و صدای سینه قرار دارد. این قسمت از صدا اغلب فراموش می شود. به طور معمول، هنگامی که صدای سینه و صدای سر به یکدیگر متصل میشوند طنینی در فارینجیل به وجود می آید. صدای میانی از صدای سینه سبک تر و از صدای سر سنگین تر است. معمولا دراغلب آموزش ها، این صدا فراموش می شود. |
PHARYNX |
فضای بازی که در پشت وپایین نرم کام قرار گرفته است. فارینکس، دهان و حفره های بینی را به حنجره و مری متصل می کند. و از آنجایی که طنین سر و سینه را به یکدیگر پیوند می زند، به طور گسترده در صدای میکس و صدای میانی استفاده می شود. بالا و پایین آمدن نرم کام تاثیری مستقیم بروی رزونانس فارینجیل ایجاد می کند. |
SOFT PALATE |
قسمت نرمی که در پشت سقف دهان قرار دارد و حنجره و دهان را از همدیگر جدا می کند. هنگامی که خواننده حرف L را میگوید و زبان را به سمت عقب می کشد، به سمت نرم کام نزدیک میشود . |
BRIDGE OR PASSAGE AREA |
محدوده ای از صدای خواننده ها که در آن، تغییروضعیت تارهای صوتی باید به گونه ای باشد که آواسازی بدون قطع شدن ادامه داشته باشد. اما اگر این انتقال به درستی انجام نشود، باعث به وجود آمدن شکست می شود. این شکست ها گاهاً به عنوان محدودیت هایی در صدا شناخته می شود در صورتی که محدودیت نیست، بلکه اشکال وضعف تکنیکی است که به دلیل تنش های غیر ضروری که وارد کرده ایم ایجاد شده است. این مشکلات می تواند با تمرین های درست و اصولی برطرف شود. در واقع میبایست مسیرصدا و انتقال آن از پل ها درست پیدا شود. |
EXERCISE |
تمرین در آواز، به معنی خواندن یک سری از نت های کوتاه است که عملکرد تارهای صوتی را بهبود می بخشد که هدف آن، آزاد و نرم شدن و انعطاف پذیری صداو در واقع ایجاد مهارت در تکنیک می باشد. |