متد SLS
SPEECH LEVEL SINGING
سخنرانی معادل با آواز
…………………………………..
طبق مطالعاتی که انجام شده دریافتهاند که ذهن نمیتواند تمایزی بین صحبت کردن و آواز خواندن قائل شود و تنها تفاوتی که وجود دارد این است که در آواز کلمات بیش از حدِ معمول کشیده میشوند و ملودیکتر هستند. به عبارتی باید بدانیم که تمام ناهنجاریهایی که در رنگ و فرم گفتار و به طورکلی در تکنیک صحبت کردنمان دیده می شود، بدون هیچ تردیدی به آوازمان نیز منتقل خواهد شد. بنابراین قدم اول این است که به رنگ گفتارمان توجه اساسی داشته باشیم .
متد (SLS) بر این اساس پایه گذاری شده است یعنی معادل سازی شیوه صحبت کردن مان با آواز !
همین که سعی کنیم پررنگ و با رزونانس ویک خط صحبت کنیم یعنی تلاش میکنیم تا پارامترهایی اساسی از آوازمان رادر گفتارپیاده کنیم.یعنی آواز خواندن مانند صحبت کردن و صحبت کردن مانند آواز خواندن. به این معنا که در مرکز و جایگاه صحبت کردن باید آوازمان اجراشود . خالق متد SLS لوسنجلس ستریگز بوده که برت منینگ اولین جهش های تکنیکی خودش را مدیون این فرد میداند.(Speech Level Singing)
وضعیت تارهای صوتی در حین صحبت کردن
در کتابی از راجرلاو که هنوز در ایران ترجمه نشده، مثال جالبی آمده است. دو تا از انگشتانتان را در حالتی که به شکل هفت درآورده اید جلوی لبانتان بگیرید و در آن فوت کنید هوا از لابلای انگشتانتان عبور میکند حالا انگشتانتان را ببندید و فوت کنید مسلما هوایی عبور نمیکند….اگر بیرمق و بدون توجه به بسته بودن تارهای صوتیمان صحبت کنیم هوا از لابلای آنها عبور کرده و جدارهی داخلی شان به ارتعاش نمیرسند به همین دلیل صدایی هوادارو خفه خواهیم داشت که برای آواز و صحبت کردن ما دردسر آفرین خواهد بود و نمیتوانیم کوچکترین تسلطی روی دینامیکهای آن داشته باشیم این موضوع من را یاد مربیام در شنا میاندازد که طفلکی با تارهای صوتی باز و زیپ نشده گلویش را پاره میکند که به ما آموزش بدهد و همیشه هم صدایش به سختی به گوش ما میرسد و بعد از اندکی داد زدن و بمباران کردن، تارهای صوتیاش ملتهب میشوند و صدایش میگیرد . متاسفانه شیوه ی بلند کردن صدارا به دلیل سالهای سال بی رمق صحبت کردن و توصیه های اخلاقی برای ساکت و مودب بودن از دست داده ایم .گمان نمیکنم بتوانیم همین لحظه به راحتی یک کودک با یک صدای بلند وشفاف سر و صدا راه بیندازیم چون مدتهاست که این رفتارو هیجان در وجود ما سرکوب شده و آن را به باد فراموشی سپردهایم. برت منینگ دراین خصوص میگوید همین لحظه این توانایی در تک تک ما وجود دارد که تمامی صداهایی را که در کودکی خود داشته ایم با همان شفافیت و بلندی ایجاد کنیم. متاسفانه از بسیاری اساتید و حتی پزشکان میشنویم که خوانندهها رااز صحبت کردن زیاد در طول روز منع می کنند. مثل این میماند که بگوییم چون راه حل مسئلهای را نمیدانیم پس بیاییم صورت مسئله را پاک کنیم. راجرلاو دراین مورد میگوید که «تارهای صوتیمان توانایی این را دارد تا تمام روز را صحبت کنیم یا آواز بخوانیم ولی اگر ما از عهدهی این کار برنمیآییم مشکل در تکنیک ما است نه در تارهای صوتیمان».وضعیت حنجره در رنگ صوتی و تکنیک ما نقش بسیار مهمی دارد.بالا بودن حنجره باعث تودماغی یا شیپوری شدن صدا می شود که صرف نظر از جنبه ی زیباشناسی موضوع موجب تنش و کشش غیرطبیعی بر روی تارها خواهد شد .پایین بودن حنجره موجب بم تر شدن رنگ صدا و بر هم زدن بالانس و تعادلی می شود که می بایست میان رزونانس دهان و بینی وجود داشته باشد و تارهای صوتی را به سمت باز شدن و هوادار شدن صدا سوق می دهد که این وضعیت هم بمانند بالا بودن غیرطبیعی حنجره مشکلات پیچیده ای را در آواز خواندن یا صحبت کردنمان بوجود می آورد .برت منینگ ایده آل ترین وضعیت حنجره را در جایگاه طبیعی خودش یعنی در وسط، نه بالا و نه پایین میداند و تاکید میکند هرکسی می بایست از حرکتهای حنجره اش یا همان حرکت سیب گلو در طول تمرینهایش آگاه باشد. با قرار داشتن حنجره در جایگاه طبیعی خودش تعادلی مناسب میان رزونانسهای دهان و بینی ایجاد میشود که راه را برای رسیدن به یک صدای آزاد و تمام عیار هموار میسازد. در آمورشهای نوین صدا سازی وضعیت تارها در طول آواز یا گفتار مهمترین جنبه ای است که اساتید به آن میپردارند و هریک راهکارهایی را برای کنترل این موضوع ارائه میدهند.همانطور که میدانید در آواز تارهای صوتی حالتی زیپ مانند پیدامیکنند وتسلط یک خواننده بستگی به این دارد که بتواند در تمامی محدوده های صوتی ای که موسیقی اش در آن جریان دارد تارهایش را بصورت متعادلی بسته نگه دارد و مانع شکست و پرشهای ناگهانی صدایش در محدوده های ناخواسته شود چیزی که اصطلاحا ما آنرا خروسی شدن صدا می نامیم . برای این منظور قدم اول برای رسیدن به این مهارت جلوگیری از باز شدن تارها در حین صحبت کردن است یعنی جلوگیری از هوادار شدن صدای صحبت . برت منینگ روشی بسیار جالب ارائه میدهد.
زمانیکه شما با وضعیت «عآ» گونهای صدا تولید میکنید ، تارهای صوتیتان حالتی کاملا متضاد با وضعیتی پیدا میکند که با «ها» اجرا میکنید در واقع «ها» بهسمت باز شدن تمایل دارد و «عآ» بهسمت بسته شدن تارها. برای رفع هوادار شدن صدا یا باز شدن تارها میبایست وضعیت (عآ) را در هر هجا از کلام وارد کنید یعنی زمانی که هر واژهای را ادا میکنید توجه کنید که پشت آن وضعیت (عآ) وجود داشته باشد مثلا اگر میگویید حالت چطوره؟ باید بمانند این بگویید (عآع ععوعه)… امیدوارم منظور من را در پشت این نوشتهها درک کنید و احساس بستن تارها را در(عآ) پیدا نمایید زمانی که این وضعیت را در گفتارمان به صورت عادت دربیاوریم همه چیز تحت کنترل در میآید و ساعتها صحبت کردن و آواز خواندن برایمان به سادگی امکانپذیر میشود. این همان تکنیکی است که برت بواسطه ی آن میگوید که با ۱۲ ساعت در روز صحبت کردن و تمرین با هنرجویانش به تارهایش کوچکترین فشاری وارد نمیشود و حقیقتا تاثیر گذاری این روش من را نیز سورپرایز کرده است !