کاترین سدولین/داستان شخص نویسنده
کاترین سدولین ابداع کننده ی متد cvt
داستان شخص نویسنده: من هیچوقت استعداد ذاتی در آواز خواندن نداشتم حتی مشکل تنفسی هم داشتم که مانع آواز خواندنم میشد. اولین آموزشهای آوازیای که گذراندم در واقع برای رفع مشکلات تنفسی و بخاطر آسم بود. هر طور که شده، باید تکنیکهایی را برای رسیدن به صدای دلخواهم پیدا میکردم. قدم اول شناخت آناتومی و فیزیولوژی حنجره بود که به من کمک میکرد تا فرق بین حقیقت و قصههای گفته شده در مورد صدا را بفهمم. پس از آن امتحان کردم که از راههایی غیر از روشهای سنتی موجود به صداهای مورد نظرم برسم. تنها استعداد ذاتی من عشق به موسیقی و باور این که غیرممکن وجود ندارد و همینطور انرژی برای ادامه دادن راه بود. و من با تکیه بر همین سه چیز است که میتوانم صادقانه بگویم اگر من توانستم آموزش ببینم و به صدای دلخواهم برسم پس هر کسی خواهند توانست.هنگامی که سالها مشغول کار روی مشکلات تکنیکیام بودم، همیشه تمام سبکهای موسیقی را گوش میکردم. احتمالا دلیل اینکه بسیاری از خوانندگان موسیقی پاپ برای رسیدن به صدای مورد نظرشان و همینطور رفع مشکلات صدایشان به من مراجعه میکردند، با وجود اینکه من یک خواننده کلاسیک بودم، همین بوده است. به نظر من آنها دنبال جنبههای سالم تکنیکهای کلاسیک بودند اما صدای کلاسیک را نمیخواستند. با خودم فکر کردم که باید ممکن باشد که از این تکنیکها بدون محدودشدن به بایدها و نبایدهایش استفاده کرد. به هر حال به این دلیل، اول باید مفهوم چگونگی تولید صدا را میفهمیدم و این مقوله زمینهساز مطالعه سبک های بسیاری از آواز، سخنرانی و علوم شنیداری، آکوسیتک و آموزش گوش طیفی شد.تکنیکهای آوازی همواره با یکسری ایدهآلها ارائه میشدند مثلا با توجه به رنگ صدا، اگر میخواستید از این تکنیک استفاده کنید، باید این باید و نبایدها را هم قبول میکردید. من حاضر به پذیرش این ماجرا نبودم. هدف من جدا کردن سلیقه از تکنیک برای بررسی هر یک به طور جداگانه بود تا خوانندگان بتوانند عناصر بیشماری را برای ساخت صدای مورد نظرشان، بدون گرفتار شدن به سلیقهی یک مدرس یا تکنیک خاص، با هم ترکیب کنند.
متدولوژی براساس ادراک سنتی غربی، بلوز، راک، موسیقی مذهبی و نیز خیلی از خوانندگان قومی و نواحی، مثلا موسیقی عربی کلاسیک، صدایی شبیه به صدای یک خواننده سالم ندارند اما بسیاری از این خوانندگان از بسیاری خوانندگان کلاسیک با تکنیک عالی، بیشتر خواندهاند و صدایشان بیشتر دوام آورده. علاوه بر این بسیاری از خوانندگان هارد راک نیز توسط منتقدین …عنوان یک صدای کم دوام معرفی شدهاند و عکسش را به منتقدین خود ثابت نمودهاند. در واقع خیلی از این خوانندگان اغلب صرفنظر از اینکه چقدر سبک اوازشان مخرب صدا میداد، در طول سالها بهتر و بهتر خواندند.من تحقیقاتم را روی تجربهی گستردهی خوانندگانی که هم زنده و هم در استودیو با صداهای خیلی مختلف به غیر از سبک کلاسیک غربی و بدون آسیب به صدا میخواندند، بنا کردم. من میدانم که این خوانندهها باید تکنیکهای عالیای داشته باشند که بتوانند در طولانی مدت آواز بخوانند و هنوز خیلی عالی بمانند. من شروع به جستجو برای عوامل مشترک در آوازشان کردم تا برای یک ساختار کلی در صداهای مختلف پژوهش کنم.این برای من آشکار شد که یک ساختار اساسی برای صداهای مختلف وجود دارد. سعی کردم این مسئله را با ساختار شکنی صداهای خیلی مختلف ممکن، از سبک های متفاوت موسیقی و با در نظر گرفتن صدا، زیر و بمی، مصوت و حجم صدا انجام دهم تا اگر الگویی وجود دارد آن را ببینم. این الگو به مرور زمان بیشتر و بیشتر پیدا شد. من نتیجه گرفتم که صداها را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد. یکی سختتر، خشنتر و مستقیمتر که من آنرا صدای “متالیک” و دسته دیگر که آن را “غیرمتالیک” نامگذاری کردم.
متدولوژی براساس ادراک سنتی غربی، بلوز، راک، موسیقی مذهبی و نیز خیلی از خوانندگان قومی و نواحی، مثلا موسیقی عربی کلاسیک، صدایی شبیه به صدای یک خواننده سالم ندارند اما بسیاری از این خوانندگان از بسیاری خوانندگان کلاسیک با تکنیک عالی، بیشتر خواندهاند و صدایشان بیشتر دوام آورده. علاوه بر این بسیاری از خوانندگان هارد راک نیز توسط منتقدین …عنوان یک صدای کم دوام معرفی شدهاند و عکسش را به منتقدین خود ثابت نمودهاند. در واقع خیلی از این خوانندگان اغلب صرفنظر از اینکه چقدر سبک اوازشان مخرب صدا میداد، در طول سالها بهتر و بهتر خواندند.من تحقیقاتم را روی تجربهی گستردهی خوانندگانی که هم زنده و هم در استودیو با صداهای خیلی مختلف به غیر از سبک کلاسیک غربی و بدون آسیب به صدا میخواندند، بنا کردم. من میدانم که این خوانندهها باید تکنیکهای عالیای داشته باشند که بتوانند در طولانی مدت آواز بخوانند و هنوز خیلی عالی بمانند. من شروع به جستجو برای عوامل مشترک در آوازشان کردم تا برای یک ساختار کلی در صداهای مختلف پژوهش کنم.این برای من آشکار شد که یک ساختار اساسی برای صداهای مختلف وجود دارد. سعی کردم این مسئله را با ساختار شکنی صداهای خیلی مختلف ممکن، از سبک های متفاوت موسیقی و با در نظر گرفتن صدا، زیر و بمی، مصوت و حجم صدا انجام دهم تا اگر الگویی وجود دارد آن را ببینم. این الگو به مرور زمان بیشتر و بیشتر پیدا شد. من نتیجه گرفتم که صداها را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد. یکی سختتر، خشنتر و مستقیمتر که من آنرا صدای “متالیک” و دسته دیگر که آن را “غیرمتالیک” نامگذاری کردم.